Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری دانشجو»
2024-05-09@08:43:03 GMT

جلال آدم است / قدم زدن با جلال آل‌احمد

تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۷۱۳۷۳۴

جلال آدم است / قدم زدن با جلال آل‌احمد

این سوژه سرکش در جایی می‌ایستد که نه نویسنده‌ای متفکر است نه مترجمی توانا و نه پژوهشگری متخصص؛ و در عین حال متصف به تمامی این اوصاف است. جلال همه این‌ها هست و نیست.

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- رعنا مقیسه؛ «کار ما این است که بنویسیم؛ سوال ایجاد کنیم؛ هی چرا و، اما بگوییم و هی بپراکنیم و در جستجوی مجهول و عنقا باشیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
در جستجوی بهشت گمشده. از ناصر خسرو گرفته تا این سر همه در جستجوی بهشت گمشده بوده‌اند. همه شعرا و نویسنده‌های پدر مادر دار. این کار ماست.»
این جملات را جلال در تبریز می‌گوید. در یک گفتگوی چندساعته در سال ۱۳۴۶ و در پاسخ به دانشجویی که می‌خواست راهی برای تغییر پیدا کند. جملاتی که توصیف واقعیت جلال است. یک روشنفکر. به تمام معنا و در همه ساحات. مساله‌مند، در حرکت و جدایی نا‌پذیر از مردم در تمام زندگی.
دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰، سال‌های درخشان هنر و ادبیات ایران است. سال‌هایی که جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی، احمدمحمود و... آثاری درخشان و تکرارنشدنی نوشتند و منتشر کردند. ادبیات درآن سال‌ها درباره جامعه می‌نوشت و تلاش می‌کرد برای بهبود بجنگد. با این حال فضای صفر و صدی جامعه در این سال‌های اخیر روایت‌هایی تماما سیاه یا کاملا سفید از آن دوران و زندگی شخصیت‌های شاخص فرهنگ و هنر ارائه داده و ما تلاش می‌کنیم تاریک و روشن شخصیت‌های بزرگ ادبیات ایران را در کنار هم تصویر کنیم.
جلال آدم است. آدمی از دل مردم و دردمند آن‌ها. نویسنده‌ای صاحب قلم که در تمام آثارش از مردم، احوالاتشان و روزگاری که بر آنان می‌گذرد جدایی ندارد. روشنفکری است مساله‌مند که دغدغه‌های اجتماعی نه بخشی از وظیفه‌اش که دقیقا همه وجودش را شکل می‌دهند؛ و همین دغدغه‌ها قلم را در دستان جلال می‌رقصانند. از پس دغدغه‌های اجتماعی است که جلال گاه داستان می‌نویسد، گاه تک‌نگاری می‌کند، سفرنامه درمی‌آورد، ترجمه می‌کند و تزی می‌دهد که تا امروز مسئله‌ای حل نشده باقی می‌ماند. «این سوژه سرکش در جایی می‌ایستد که نه نویسنده‌ای متفکر است نه مترجمی توانا و نه پژوهشگری متخصص؛ و در عین حال متصف به تمامی این اوصاف است. جلال همه این‌ها هست و نیست.»  
خودش در توضیح زندگی می‌گوید: «سرنوشت من و تو این است که روز به روز داناتر بشویم و روز به روز دوزخمان را داغ‌تر کنیم... دوزخ تعقل. یعنی دائما چرا گفتن. دائما پرسیدن و رضایت ندادن به وضع موجود. کسی که به وضع موجود رضایت نمی‌دهد یعنی که در تلاش وضع بهتری است و این کوشش، کوشش علم و هنر است.» این بی‌قراری جلال در نثر او هم روشن است. نثری موجز، صادق و روراست باخود و مردم، تند، گزنده و منحصر به فرد که مدیوم او برای بیان همه ناآرامی‌ها و دردمندی‌ها و در حرکت بودن‌هاست به سوی «وضع بهتر». همین بی‌قراری و مساله‌مندی باعث می‌شود که جلال تقریبا در همه جریان‌های فکری برجسته زمان خودش حضور داشته باشد و درست به سبب همین فعالیت‌ها "خود جلال" و بیشتر ابعاد ادبی او همیشه زیر سایه سنگین مرده‌باد‌ها و زنده‌باد‌ها مانده است.
جلال از خانه پدری آغاز می‌کند. آشنایی با نظریات احمد کسروی باعث می‌شود برخلاف میل خانواده‌اش مذهب را کنار بزند و از روی مصائب مردم به حزب توده پناه ببرد. به قول خودش در حزب توده مدام از این اتاق به آن اتاق جلو می‌رود. در طول این مدت در مجلات و ماهنامه‌های بسیاری با گرایش‌های چپ و وابسته به حزب توده نوشت. به تعبیر خودش در مراتب حزبی به جایی رسید که دید از پشت دیوار صدا می‌آید! و درست به دلیل وابستگی‌های توده به شوروی، که با دغدغه‌های ملی مردمی جلال نسبتی نداشت، به همراه جمعی دیگر از آن خارج می‌شود و حزب سوسیالیستی دیگری را تشکیل می‌دهد که دوام چندانی نمی‌آورد.  
جلال در فاصله دلزدگی از توده تا رسیدن به جبهه ملی از نوشتن جدا نمی‌شود و به خصوص به ترجمه مشغول است. آثاری از سارتر، ژید، کامو و داستایوسکی. همراه با دوره ملی شدن صنعت نفت و ظهور دکتر مصدق کمیته نیروی سوم را تشکیل می‌دهند و جلال دوباره در مجلات سیاسی می‌نویسد. این فعالیت‌ها تا روز‌های نزدیک به کودتای ۲۸ مرداد ادامه دارد. بعد از آن با رهبران نیروی سوم دچار اختلاف نظر می‌شود و از آن‌ها هم کناره می‌گیرد.
شکست در مبارزات ملی و کودتای ۲۸ مرداد سکوت عمیقی را در مجامع روشنفکری ایجاد می‌کند و جلال نیز از هجوم این سکوت سیاسی در امان نمی‌ماند. در همین زمان است که به کندوکاو درون خود پناه می‌برد. خودی که از متن مردم، به خصوص مردم روستا و رنج‌شان جدا نیست و همین کندوکاو درونی تک نگاری‌های درخشان جلال را شکل می‌دهد. «اورازان» و «تات‌نشین‌های بلوک زهرا» حاصل همین دوران‌اند. جلال در تک‌نگاری‌هایش در مردم حل می‌شود. از مردم می‌گوید و البته موضع شخصی‌اش را هم کتمان نمی‌کند. جلال روشنفکر است، اما نه در موضعی برتر از مردم و در فاصله‌گذاری با آن‌ها و این در تک‌نگاری‌هایش به وضوح نمایان می‌شود.  
آل احمد البته در داستان نویسی کم فروغ است و در مدیر مدرسه به عنوان یکی از شاخص‌ترین داستان‌هایش هم پشت مرز‌های داستان متوقف می‌شود. نه به خوبی می‌تواند شخصیت خلق کند، نه هنرمندانه موقعیت بسازد و نه مخاطب را با آنچه درون شخصیت‌ها می‌گذرد درگیر کند. با تمام این‌ها مدیر مدرسه هم تماما دغدغه‌های سیاسی اجتماعی جلال است و دردمندی او برای مردم؛ و به خصوص روستا. آنچه داستان‌های جلال را خواندنی می‌کند نثر منحصر به فرد اوست و هر قدر که این نثر در داستان یک تنه بار کتاب را به دوش می‌کشد، در تک‌نگاری‌ها و بعد سفرنامه‌هایش با هنرمندی و صمیمیت همراه می‌شود و شاهکار‌های جلال را خلق می‌کند.
غرب‌زدگی بعد‌ها از دل همین تک‌نگاری‌ها، مشاهدات و زیست بی واسطه با مردم به وجود می‌آید. آل‌احمد در غرب‌زدگی جسورانه و با هوشیاری مساله تضاد تجدد تحمیلی با فرهنگ و سنت ایرانی اسلامی را مطرح می‌کند. «غرب‌زدگی یعنی مجموعه عوارضی که در زندگی، فرهنگ، تمدن و روش اندیشه مردمان نقطه‌ای از عالم حادث شده و بی هیچ سنتی به عنوان تکیه‌گاهی و بی هیچ تداومی در تاریخ... ما نتوانسته‌ایم شخصیت فرهنگی تاریخی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری‌اش حفظ کنیم... تا وقتی ماشین را نساخته‌ایم غرب‌زده‌ایم.»
جلال در غرب‌زدگی نگران معلق شدن در یک بی‌هویتی بی‌انتهای فرهنگی است که نابودی سنت‌ها به همراه خواهد آورد و در مقابله با این هجوم فرهنگی مدرنیته به جستجوی هویت ملی برمی‌آید. او به درستی مساله جدی جامعه را که تا اکنون نیز ادامه دارد تشخیص می‌دهد و در گذار از اندیشه‌های متفاوتی که در طول زیستش به آن‌ها متمسک شده بود، دین و تشیع سیاسی را تنها راه نجات از غرب‌زدگی معرفی می‌کند که امکان نو شدن را، با تمسک به سنت‌ها، درون خود دارد. در واقع جلال در غرب‌زدگی به دنبال شعار نه شرقی نه غربی است که بعد‌ها و در نبود او به انقلاب می‌انجامد.  
مسعود فراستی درباره جلال می‌نویسد: «شاید درست باشد که او را روشنفکر اصیل سنتی/مدرن بنامیم. چرا که یک پایش درگیر سنت است و پای دیگر در تمایل به سوی مدرنیته. اساسا مدرنیته‌ای فرهنگی/هنری. جلال هم سنت‌گراست و هم تجددخواه.»
آل احمد پس از غرب زدگی و خصوصا بعد از وقایع سال ۱۳۴۲ و کشتار مردم در پانزده خرداد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» به فضای روشنفکری دهه ۳۰ و ۴۰ می‌پردازد و روشنفکران را برای فاصله گرفتن از فرهنگ و هویت ملی و به خصوص مردم، به شدت نقد می‌کند. جلال در سیر حرکت مداومش تلاش می‌کند تا از دل جریان روشنفکری و در امتداد ضدیت با غرب‌زدگی؛ فضای محفلی روشنفکران دورافتاده از مردم، حبس شده در کافه‌ها و ساکت در برابر موج هویت‌خواهی دینی جامعه را که به اهرمی برای تسریع در تحقق مدرنیته افراطی و عبور از فرهنگ بومی تبدیل شده بودند مورد انتقاد قرار دهد. مسئله‌ای که مستقل از هر چیز دیگر وجدان بیدار و حضور واقعی او در متن جامعه را نشان می‌دهد.
جلال، اما در این سال‌ها و عموما به خاطر عقاید سیاسی‌اش در اواخر عمر، یا از سوی جریان موسوم به روشنفکری نادیده گرفته شده و یا از سوی جریان همسو با نظراتش به خصوص در غرب‌زدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران، و باز به خاطر عقاید سیاسی‌اش تقدیس شده است؛ و این هر دو به واقعیت آل‌احمد به عنوان روشنفکری توقف‌ناپذیر و نویسنده‌ای مردمی و صاحب قلم-و نه بیش از آن- اجازه بروز نداده است. سایه سنگینی از نفی و تقدس که دست در دست هم جلال را هنوز در جنگل‌های اسالم گیلان، جایی که آخرین روز‌های عمر را گذراند، نگه داشته است.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: جلال آل احمد غرب زدگی انقلاب اسلامی روشنفکر نویسنده ادبیات مدیر مدرسه حزب توده جبهه ملی دکتر مصدق تک نگاری داستان فراستی مدرنیته سیمین دانشور تک نگاری ها غرب زدگی نویسنده ای دغدغه ها آل احمد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۱۳۷۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرپل‌ذهاب و ارتفاعات بازی‌دراز قدمگاه شهیدان است

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام سید محمدعلی ساداتی شامگاه چهارشنبه در مراسم یادواره شهدای عملیات غرورآفرین بازی دراز که در بقعه احمد ابن اسحاق (ره) شهر سرپل ذهاب برگزار شد، اظهار کرد: شهر سرپل ذهاب و ارتفاعات بازی دراز همواره یادآور و قدمگاه شهیدانی است که درخت انقلاب را با خون خود آبیاری کرده‌اند.

وی افزود: امشب در جوار حرم احمد ابن اسحاق (ره) از وکلای امام حسن عسکری (ع) جمع شده‌ایم تا با آرمان‌های مقدس شهدا و امام شهدا تجدید میثاق کنیم.

امام جمعه سرپل ذهاب تصریح کرد: امروز به برکت انقلاب اسلامی ایران، بیداری جهانی در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا علیه جنایات رژیم صهیونیستی شکل گرفته است.

وی ادامه داد: این دانشجویان با مردم مظلوم فلسطین اعلام همبستگی می‌کنند که نوید نابودی رژیم صهیونیستی زودتر از موعد مقرر محقق خواهد شد.

کد خبر 6101076

دیگر خبرها

  • سرپل‌ذهاب و ارتفاعات بازی‌دراز قدمگاه شهیدان است
  • میز خدمت جهادی در شهرک امام زاده ابراهیم (ع) شفت برپا شد
  • بهترین فصل نوراللهی تقدیم به قلعه‌نویی
  • پیروزی الوحده امارات با حضور احمد نوراللهی
  • یازدهمین پیروزی الوحده در لیگ امارات
  • شگفت‌زدگی بایرنی‌ها در برنابئو: عجب ورزشگاهی!
  • پیروزی الوحده با حضور نوراللهی
  • عاملان رعب و وحشت در احمد گوراب رشت دستگیر شدند
  • کامبک دراماتیک استقلال با سوپرگل‌های زوج خارجی / نکونام پا پس نمی‌کشد
  • رفع ۳۲ مورد حادثه انسداد فاضلاب درپی بارندگی‌های اخیر ایلام